پیامبر (ص) از هجرت تا رحلت| ۵
سال پنجم هجرت
در این سال نیز وقایع مهمّی رخ داد از جمله:
۱- داستان ازدواج پیامبر(ص) با زینت دختر جحش (دختر عمّه رسول خدا) پس از طلاق زیدبن حارثه که جریان مشروحی در تاریخ دارد.
۲- دستور حجاب، طیّ آیاتی از سوره نور در این سال داده شد.
۳- ماجرای جنگ «خندق».
۴- ماجرای اعدام یهود بنی قریظه (ستون پنجم دشمن).
۵- ماجرای «ابو لُبابه» و توبهی او.
نتیجه و جمعبندی
در این سال نیز پیامبر(ص) بیشتر به سرکوبی دشمن پرداخته است و سایر مسائل در حاشیه تاریخ این سال بوده است آنچه از نظر سیاسی در این سال مهم است، نقض پیمان و کارشکنی و توطئههای دشمنان داخلی (ستون پنجم) یعنی یهودیان اطراف مدینه است که موجب جنگ خندق و پیآمدهای آن شد و پیامبر(ص) با این افراد عنود و دشمنان داخلی قاطعانه رفتار کرد و دستور داد که همهی آنها را اعدام کنند.
جنگ خندق
ماه شوال سال پنجم هجرت بود که به پیامبر(ص) خبر رسید بالغ بر ده هزار نفر متشکّل از طوائف مختلف شرک برای جنگ با مسلمانان از مکّه حرکت کردهاند. پیامبر(ص) بیدرنگ مسلمانان را آماده دفاع کرد در جلسهی مشورتی، سلمان پیشنهاد کندن خندق (که یک نوع سنگر است) در اطراف مدینه کرد، این پیشنهاد مورد قبول واقع شد. همهی مسلمانان حتّی شخص پیامبر(ص) در کندن این سنگر بزرگ شرکت کردند و هنوز دشمن به مدینه نرسیده بود، کندن خندق به پایان رسید. پهنای خندق بهقدری بود که سواران چابک و ورزیده نمیتوانستند با اسب از آن عبور کنند و طول آنرا بعضی دوازدههزار ذراع (حدود شش هزار متر) حدس زدهاند زیرا مسلمانان سههزار نفر بودند و هر ده نفری متصدی چهل ذراع شدند. مسلمانان شب و روز از پای ننشستند تا این سنگر بزرگ به پایان رسید.
پس از آن طولی نکشید که ارتش عرب و یهود پیمانشکن، مدینه را محاصره کردند آنها از وجود خندق تعجّب نمودند و نتوانستند وارد مدینه شوند. قریب یکماه سپاه دشمن در پشت خندق توقّف کرد و جز چند نفر کسی نتوانست از خندق عبور کند و اگر میخواست عبور کند با سنگباران مسلمین عقب مینشست.
پنج نفر از قهرمانان دشمن برای جنگ به میدان تاختند، علی(ع) دو نفر از آنها یکی «عمروبن عَبدُود» و دیگری «نوفلبن عبدالله» را کشت و همین امر باعث شکست دشمن گردید و دشمن پا به فرار گذاشت[1].
در ضمن طوفان و باد تندی نیز آمد این طوفان و باد، خیمهها و تشکیلات دشمن را آنچنان درهم ریخت که دیگر از ماندن و مقاومت بیتاب شدند و به مکّه بازگشتند[2].
سال ششم هجرت
و در این سال نیز اسلام و مسلمانان همواره دست به گریبان حوادثی بودند که مهمترین آنها عبارتند از:
۱- جنگ بنیالمصطلق و ماجرای افک (و رفع تهمت از عایشه).
۲- واجب شدن حجّ.
۳- سفر مذهبی و سیاسی پیامبر(ص) به مکّه برای حجّ و حوادثی که در این سفر رخ داد.
۴- صلح حُدَیْبیّه.
۵- غزوههای دیگر مانند غزوهی ذیقرد و دومةالجندل و سریّههای متعدد دیگر.
۶- در این سال چند قبیله به اسلام گرویدند و غنائم بسیاری در جنگها و سریّهها نصیب مسلمانان شد در اینجا به ذکر یکی از حوادث مهم اکتفا میکنیم:
سفر پیامبر به مکّه و صلح حُدَیْبِیَّه و بیعت رضوان
ماه ذیقعده بود، پیامبر(ص) خوابی دید که به مکه وارد شده و بتها را شکسته و کعبه را از لوث وجود بت پاک کرده است، خواب خود را برای یاران بیان کرد، در جلسهی مشورت با یاران، تصمیم گرفته شد که برای انجام عمره و حجّ به مکّه حرکت کنند.
پیامبر(ص) عبداللهبن اُم مکتوم را در مدینه بهجای خود گذاشت و همراه ۱۴۰۰ نفر و صد شتر به طرف مکّه حرکت کردند در راه در مسجد شجره یا در نقطهای بنام «ذوالحلیفه» احرام بستند و لبیکگویان به سوی مکّه رهسپار گشتند، مشرکان مکّه وقتی که خبر حرکت پیامبر(ص) و مسلمانان را شنیدند، پنجاه نفر از آنها در محل غسفان (دومنزلی مکّه) سر راه پیامبر(ص) را گرفتند و مانع حرکت پیامبر(ص) شدند چون ماه حرام بود، پیامبر(ص) نمیخواست با آنها جنگ کند.
پیامبر(ص) به نمایندگان قریش فرمود: من برای جنگ نیامدهام بلکه برای زیارت کعبه آمدهام. پس از رفت و آمد و مذاکرات، پیامبر(ص) مردی از قبیله خزاعه بنام «خراش» و سپس نمایندهی دیگری به سوی قریش فرستاد، بلکه جریان با صلح تمام شود، نتیجه این شد که گزارش رسید: «قریش سوگند یاد کردهاند که نگذارند محمّد(ص) وارد مکّه شود حتی بعضی از مسلمانان را کشتهاند».
پیامبر(ص) تصمیم گرفت با مسلمانان همراه خود تجدید پیمان کند، زیر سایهی درختی نشست و فرمود: «تا سزای قریش را ندهم از اینجا نروم».
مسلمانان که حدود هزار و چهارصد نفر بودند، زیر آن درخت با پیامبر(ص) پیمان وفاداری بستند که این جریان به بیعت رضوان معروف گردید[3].
قریش از این پیمان آگاه شد، در فکر چارهجویی بود. سرانجام شخصی به نام «سُهَیلبن عمرو» را نزد پیامبر(ص) فرستاد تا او از طریق مذاکره، مشکل را حل کند. او به حضور پیامبر آمد، پس از ذکر مطالبی گفت:
«نظر قریش این است که امسال مسلمانان به مدینه برگردند، سال آینده مشروط به اینکه بیش از سه روز در مکه نمانند و اسلحهای جز اسلحهی مسافر نداشته باشند به زیارت کعبه بیایند».
این مذاکره مقدمه آن شد که پیامبر(ص) با نمایندگان قریش یک قرارداد وسیع و کلّی بنویسند، قراردادی که به «صلح حدیبیّه»[4] معروف گردید.
متن این قرارداد در هفت ماده در دو نسخه تنظیم و نوشته شد و گروهی از بزرگان قریش و اسلام، پای آن را امضا کردند. یک نسخه آن را به «سهیل» و نسخه دیگر را به پیامبر(ص) دادند یکی از مواد این پیمان، ترک دو سال جنگ بود.
پیامبر(ص) و مسلمانان پس از نوزده روز توقّف در حدیبیه به مدینه بازگشتند. این قرارداد (اگر مشرکان نقض نمیکردند) زمینهسازی و مقدمه خوبی برای کسب آزادی و به دنبال آن تبلیغ اسلام در جزیرةالعرب بود که قطعاً نتایج درخشانی برای اسلام داشت که متأسّفانه از ناحیهی مشرکان نقض گردید، در عین حال قدرت عظیم و روزافزون اسلام، به پیشرفتهای خود همچنان ادامه میداد[5].
خودآزمایی
1- مهمترین مسئله از نظر سیاسی که در سال پنجم هجرت روی داد، چه بود؟
2- به چه دلایلی مشرکان در جنگ خندق شکست خوردند و به به مکّه بازگشتند؟
3- «صلح حدیبیّه» در چه سالی اتفاق افتاد؟ مختصری درباره آن توضیح دهید.
پینوشتها
[1]- کحل البصر، ص ۱۰۵ – بحار، ج ۲۰، ص ۲۲و...
[2]- یاری مسلمانان به وسیلهی باد و توفان و امدادهای غیبی، در آیه ۹ سورهی احزاب آمده است.
[3]- در قرآن سوره فتح آیه ۱۸ به این بیعت اشاره شده است.
[4]- زیرا این قرارداد در سرزمینی به نام حُدَیبیه حدود سهفرسخی مکّه منعقد شد.
[5]- مشروح این ماجرا در تاریخ طبری، ج ۲ و سیره ابن هشام، ج ۲ آمده است.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی